آنها جوان بودند ، پر از شور و اشتیاق ، دلیر و شجاع ، مغرور و مرزشکن . آنها میخواستند از مرز محدودیتهای انسان عبورکنند ، و این "حق" آنها بود .
برای عبور امن از مرز محدودیتها ، جوانان نیاز به تدبیر و تجربه مدیران و پیران خود داشتند . مدیران و پیران وظیفه و "تکلیف" داشتند تا با عقلانیت حرفهای تجمیع شده ، عبوری ایمن و سالم برای جوانان فراهم کنند .
اما مدیران و پیران تیم ، ماجراجویان خود شیفته بودند . آنها با عقبماندگی ذهنی و عاطفی ، و با جهلی مفرط نسبت به کوهنوردی مدرن ، هیچ وظیفه یا مسئولیت حرفهای - اخلاقی برای خود قائل نبودند .
جوانان برای عبور از مرز محدودیتها "حق" داشتند و مدیرانشان "تکلیف" . اما مدیران به تکلیف خود عمل نکردند ، چون اساسا نمیدانستند که وظیفه یا مسئولیت یا تکلیفشان چیست .
بعد مدتها تصمیم گرفتم یه برنامه انفرادی خوب برم فردا صبح زود از تهران به میدان فشم و سپس به سمت گردنه دیزین خواهم رفت و برنامه رو با صعود به قله کلون بستک شروع میکنم.و در ادامه به سمت سر کچالها میرم و از انجابه سمت قله برج رفته از مسیر گردنه ورزاب .ابشارخلنو . تلخ اب و روستای لالون فرود میام در فرود قبلیم پارسال تو شن اسکی های قله برج تا ورزاب یه شلوار نو مو نابود کردم!! مسیر لالون هم زیاد واسم خاطرات خوبی نداره اما دوسش دارم!! کل این برنامه رو دارم به عشق ابشار خلنو و تلخ اب میرم که نوستالوژی عجیبی واسم داره!!
همه برنامه یطرف اینکه باید رفت و برگشت و به اژانس کلی پول داد یطرف!!
نیما ابوکاظمی سه شنبه 11 مهر 1391